سر میخورم
در خاطرات خیس
پشت ابر کسی،
چرک عقدههایش را میشورد
زنجره ها با تارهای بارانی خود
خاموش ماندهاند
چقدر منظره ها
وام دارند ؟
چقدر نگاهها برگشت خوردهاند ؟
کجا چشم در چشم شلیک جاماندهام ،
که هر منظره یادآور پلکی است
شناور
هر خاطره رنجیست ،
چندشآور
امیر حسینی خواه